هوس کرده ام که تو باشی
من باشم
وهیچ کس نباشد
آنگاه داغترین آغوش ها را از تنت
وشیرین ترین بوسه ها را از لبانت
بیرون بکشم
به تلافی تمام روز هایی که میخواهمت ونیستی...
1- هنوز هم دلم تنگ می شوم
برای محض حرف زدنت
و برای تکیه کلامهایت
که نمی دانستی
فقط کلام تو نبود
من هم به آنها …
تکیه داده بودم
===========================================
==========================================================
3_وقتی کسی رو دوس داری
زمانی که پای تلفن باید خداحافظی کنی
اما هنوز دلت میخواد صدای محبوبت رو بشنوی یهو میگه
راستی....
میگی جون دلم؟؟؟آروم میگه دوست دارم...
آخ
که این چند ثانیه آخر دلت میخواد پرواز کنی...
===========================================
4_بی خیال حرف های مردم....
بیا ومرا ببوس!!!!
آن ها پشت سر خدا که خداست هم حرف میزنند
وای به حال من وتو!!!!!
===========================================================
هــــــمـــین
و ایــــــن نیــــــاز به هــــیچ زبـــان شاعــــرانه ای نــــدارد...
نه در آغوشت گرفته ام ...
نه تو را بوسیده ام ...
نه حتی موهایت را نوازش کرده ام ...
اما ... ببین
چگونه برایت عاشقانه می نویسم ...
حس بودنت
قشنگ ترین حس دنیــــــاست
تو کـه باشی ...
هر روز را .. نــــــــــــــــــه !
هر ثانیه را عشـــــق است...
لبهـــای یـــه دختـــر رو لمـــس نکـــن
اگـــه عاشقـــش نیستـــی !
چـــون
بـــا لمـــس لبهـــاش...
نـــه فقـــط "لبهـــاش"
بلـــکه "قلبـــش" رو هـــم
لمـــس میکنـــی.
اگه میخوای حال کسی رو بدونی
ازش نپرس !
دروغ میگه !
هدفونشو بردار ببین چی گوش میده!!!
✘☜مــــرد نباســـــ جلوت زانو بزنه حلقه ازدواج و
تقدیـــــــــیمت کنهْ☞✘
⊂↞مـــرد باید حلقـــه رو بچپونه تو انگشتت بگه :عیــــال
جمع کن بریم خونــِـه تو دیگه مال من شـــدی↠⊃
همیشه دقیقا وقتی پر از حرفی
وقتـــ ی بغــــض میکـــُنی
وقتـــی دآغونــــی
وقتی دلت شکسته
دقیقــــا همیـــ ن وقـــــتا
...انقــــدر حـ ـرف دآری کـــ ه فقــط میتونــی بگی :
"بیخیال"....
آهای روزگار !
برام مشخـــص کن
اینبــار کــدوم سازت رو کوک کــردی تا برام بزنـــی
می خواهــم رقصــم رو با سازت
هماهنگ کنم … !
بیا فقط یه بار.. فقط همین یه بار..
خودتو بذار جای من...
دلتو بذار جای دل من..دنیا و دلتنگیاشو از
چشمای من ببین..
بیا....!!
خنده دار است نه؟؟
که تو هی مرا دور بزنی
من دلم را خوش کنم که در محاصره ی توام
یک تلنگر کافی بود تا بشکنم
به هر حال ممنون از مشتت!
از کار امشبت ناراحتم خیلی زیاد
اما افسوس که اینطور نیست.....
....۞۞۞۞۞۞.................۞۞۞۞۞۞۞
..۞۞۞۞۞۞۞۞............۞۞۞۞۞۞۞۞
۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞....۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞.۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
..۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
....۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
........۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
..............۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
....................۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞۞
........................۞۞۞۞۞۞۞۞۞
...........................۞۞۞۞۞۞۞
............................۞۞۞۞۞
.............................۞۞۞
..............................۞۞
............................۞
.........................۞
یعنی می شود روزی برسد که بیایی مرا در آغوش بگیری . . .
بخواهم گله کُنَم ، بگویی هیس ، همه کابوس ها تمام شد . . .
در گوشم بگویی : برای همیشه ماله من شدی . . .
آدم بــــاس یکیو داشـــته بــاشه
آخــر شــب بهــش اس بــده بگــه:
تـو مال کی هــستی؟
.
.
.
اونــم بگه مــال تو روانی بگیر بــکــپ
عاشق اون لحظه ایم که...
وقتی موهام از زیر روسریم بیرون میزنه
دستاتو با دقت لای موهام میکشی و با حوصله روسریمو درست میکنی میگی:حالا شد!!
نمیدونی چه حس قشنگیه تو اون لحظه نگاه کردن به صورت مردونت نفسی !؟
3عنصر خاک
مادی
(اردیبهشت،شهریور،دی)
اهل زندگی معمولی و بی ریا عاشق مالکیت کمی عجول و بسیار مهربان و حساس.
ترجیح میدم تنها باشم و افسوس بخورم
تا اینکه افسوس باشم و تنها بخورم
اشتباه شد :|
صبر کنین :|
ترجیح میدم تنهایی افسوس بخورم ¡¡
تا اینکه افسوس رو تنهایی بخورم ¡¡¡¡¡
فکر کنم بازم نشد ⊙_⊙
خلاصه بدونین یه ترجیحی میدم ^_^
تنها یک تنها میداند
تنهایی تنها درد یک تنها نیست
ما خاطره ها را می سازیم
و خاطره ها ما را ویران می کنند …
این روزها در خودم به دنبال یک کلیک راست میگردم
تا از خودم یک copy بگیرم و کنار خودم paste کنم
شاید از این تنهایی خلاص شدم…
چه یه وجب… چه صد وجب…
تنهایی یه دنیاست!
تنها یک تنها میداند
تنهایی تنها درد یک تنها نیست
تنهایی یعنی بعضی اشکای بی دلیل ، بیبهانه ،
یه دفعهای ، نصف شبی
عجیب آدم رو آروم میکنه…
او “مرد” است
دستانش از تو زبرتر و پهنتر است
صورتش ته ریشی دارد
قلبش به وسعت دریا
به جای گریه کردن به بالکن میرود و به دور دستها خیره می شود…
او با همان دستان پهن و زبرش تو را نوازش میکند…
به او سخت نگیر… مرد را خراب نکن…
با همان صورت ناصاف و ناملایم تو را میبوسد و تو آرام میشوی…
آنقدر او را نامرد “نخوان”
زود دیر میشود… روزی سر مزارش میروی…
آنقدر پول و ماشین و ثروتش را “نسنج”
فقط به او “عشق بورز” تا زمین و زمان را برایت بدوزد
فقط با او “رو راست” باش تا دنیا را به پایت بریزد…
ما خودمان را گول میزنیم
و فکر میکنم کسانی را که دوست داریم با بقیه فرق دارند
میگن واسه ارامش خودتم که شده ببخش و فراموش کن
ولی وقتی از کسایی که توقع نداری میرنجی هر چقد
هم که بخوای ببخشی و فراموش کنی نمیشه اینگار داری
خودتو گول میزنی وقتی از یه دوست میرنجی حتی اگه بگی
بخشیدمش یه چیزی ته دلت میمونه کینه نیست یه جای زخمه
یه چیزی که نمیزاره اوضاع مثله قبل بشه هر چقد هم که تلاش کنی
و خودتو بزنی به اون راه و بگی نه ؛ بی فایده ست ....
یه چیزی این وسط از بین رفته که جای خالیش تا ابد درد میکنه...
یه چیزی مثله {حرمت}
به بعضیا باید بگی :
عزیزم حتی اگه “خدا” خودش بیاد پایین واسه تضمینت یا
شیطانو بفرسته واسه به گردن گرفتن تقصیرت ، دیگه فایده نداره !
“خراب شد تصویرت”
خدایا…
خیلی ها دلمو شکستن ؛ دیگه تحمل ندارم !
شب بیا باهم بریم سراغشون ….
من نشونت میدم ؛
تو ببخششون … !!!
گآهی وقتــــ ها…
دلتـــ میخوآهـــد…
یکی را صدآ کنی و بگویی:
“سلــــآم…می آیی قدم بزنیم؟!…”
گآهی…
آدم چه چیز هآی ســــــآدـهـ ای را ندآرد…
گفته بودم می کشمش آخر!
امروز…
دم غروب…
وقت اذان…
دلم را با اشک آب دادم
رو به قبله خواباندمش
یک…
دو…
سه…
تمام شد!
دیگر بهانه ات را نمی گیرد!!
مـن…!
مـرا که میـشنـاسـی؟!
خـودمـم…
کسـی شبیـه هیچـکس!
کمـی کـه لابـه لای نـوشتـه هـایـم بـگـردی پیـدایـم میکنـی…
مهـربـان، صبـور، کمـی هـم بهـانـه گیـر …
اگـر نوشتـه هـایـم را بیـابـی ، منـم همـان حـوالـی ام
غبـــــاری که
از تــــــو نشسته روی قلــــبم …
بارون چیــــه …
سیل نمیــــتونه بشوره !!
روزگارتـــــان خدایی باد
قبـوﻝ دارے
سخـت تریـن ڪار دنیـا
بے محلے کردن بـﮧ ڪسیـﮧ ڪـﮧ
با تـمـام وجود دوستش دارے….
با ” من ” مدارا کن
بعدها …
از غَـــم نامردمی ها بُغــــــض ها در سینه دارم ...
شانه هایَت را برای گریه کردن دوســــــت دارَم ...
خدایا ممنون که مرا در حد ایوب میبینی...
ولی تمامش کن...
دیگر بریده ام...
از سکوتــم بتــرس ...!
وقتــی که ساکت می شوم ...
لابـد همــه ی درد دل هایــم
را بــرده ام پیش خدا ...
بیشتر که گوش دهــی ..
از همــه ی سکوتــم
از همــه ی بودنــم
یک "آه" می شنـــوی ...
و باید بترســـی ...
از "آه" مظلومـــی که
فریادرســی جز خدا ندارد...